وقتی از سلامت و بهبود وضعیت سلامتی صحبت میکنیم، پای رویکرد ها و دیدگاه های متعددی به میان میآید. امروز در بلاگ رویداد سمپ به رویکردی نوین در قبال سلامت تحت عنوان “رویکرد ارتقای سلامت” میپردازیم. در ادامه مطلب همراه ما باشید.
موضوع سلامت و روشهای بهبود سلامت احتمالا قدمتی به قدمت انسان های اولیه دارد. اما رویکردهای علمی به سلامت که باعث خط بطلان کشیدن به درک های خرافی از علت بیماری گردید، موضوع جدید تری است. گرچه متون انگلیسی قدمت ان را به دهه هفتاد میلادی منتسب می نمایند اما در تمدن های بزرگ به خصوص تمدن ایرانی و نیز ادیان الهی به خصوص اسلام مستندات متعددی وجود دارد که در ان به موضوع سلامت و عوامل موثر بر ان پرداخته شده است.
با توجه با کامل تر شدن و دقیق تر شدن درک بشر از سلامت و بیماری، امروزه سه مکتب یا سه رویکرد به سلامت مطرح است.
رویکرد اول: رویکرد زیستی است که منجر به پیشرفت علم پزشکی گردید. از نگاه این مکتب، سلامت عمدتا نبود بیماری تلقی می شود و علت بیماری تاثیر عوامل بیماری زا و یا اختلال در عملکرد بدن تعریف می شود.
رویکرد دوم: رویکرد دوم روانشناختی است که بیماری را عمدتا ناشی از سبک زندگی و انتخاب های ناسالم میداند که علت اصلی آن نداشتن دانش، نگرش و یا رفتار مناسب سلامت میداند . این رویکرد باعث ایجاد و توسعه علم آموزش بهداشت و برنامه های آموزشی در زمینه سبک زندگی سالم گردید. اما مشاهدات و مطالعات بیشتر نشان داد که سلامت پیچیده تر از این موضوعات است و علاوه بر عوامل زیستی و روانشناختی عوامل دیگری چون عوامل اجتماعی، افتصادی و سیاسی و زیست محیطی در ایجاد بیماری یا سلامت نقش دارند و حتی نقش آن ها بیشتر از نفش دو دسته اول است. این رویکرد که رویکرد اجتماعی به سلامت نام گرفت منجر به ظهور علم ارتقای سلامت (health promotion) در سال 1986میلادی (1365)شد.
رویکرد سوم: ارتقای سلامت
در دو قرن اخیر یکی از افراد تاثیر گذار یکی از افراد تاثیر گذار در آغاز این جنبش رویکرد اجتماعی رودولف ویرچو است که در حدود 170 سال پیش در ماموریتی برای بررسی همه گیری حصبه در یک معدن زغال سنگ در مکانی که امروز بخشی از خاک المان است، از نردیک نقش عوامل اجتماعی و سیاسی و افتصادی و زیست محیطی در سلامت را تجربه کرد و به اگاهی افزایی و اقدام در این زمینه پرداخت.
همچنین میتوان به نخست وزیر کاناد اقای لالوند اشاره کرد که با انتشار گزارشیدر سال 1976 که بعدا به گزارش لالوند معروف شد،رابطه بین عوامل اجتماعی، اقتصادی، محیطی و سیاسی و سلامت را بر اساس امار و اطلاعات وضعیت سلامت مردم کانادا نشان داد. دو سال بعد در اولین نشست اختصاصی سازمان جهانی بهداشت با نام و عنوان ارتقای سلامت، منشور جهانی ارتقای سلامت معروف به منشور اتاوا منتشر شد.
مارک لالوند، نخست وزیر اسبق کانادا
در این منشور ارتقای سلامت به صورت”قادر سازی افراد و گروهها و جوامع برای کنترل عوامل موثر بر زندگی خود و از این طریق بهیود سلامت خود “تعریف شد.در این منشور 5 استراتزی کلیدی البته به ترتیب اهمیت برای ارتقای سلامت جوامع تعریف شده است که شامل:
- وضع قوانین عمومی سالم
- ایجاد محیط های حامی سلامت
- تقویت اقدام اجتماعی برای سلامت
- توسعه مهارتهای فردی برای سلامت
- باز جهت دهی خدمات بهداشتی
همانطور که معلوم است بر خلاف باور عمومی ارایه خدمات بهداشتی و پزشکی مهمترین استراتژی نیست بلکه قوانین و محیط سالم در محله، محل کار، محل آموزش و زندگی اهمیت بیشتری دارند. اما هنوز در بسیاری کشورها از جمله ایران رویکرد پزشکی به سلامت رویکرد غالب در درک و مدیریت سلامت جامعه است. غفلت از رابطه بین محیط زیست و سلامت یکی از نشانه های غلبه درک زیستی از سلامت در ایران است.
داستانی از ارتقای سلامت
متخصص سلامت و بحران آلودگی معادن زغال سن
در سال 1847 در ایالت سایلیزیایپروس ( در حال حاضر بخشی از خاک آلمان) بیماری حصبه همهگیر شد. چون بحران آلودگی معادن زغال سنگ، منطقه و بالطبع اقتصادآنرا تهدید میکرد، دولت پروس یک محقق آسیبشناس جوان به نام رودولف ویرچو را به خدمت گرفت تا در مورد این مسأله تحقیق کند. او در اوایل سال 1848، سه هفته را بدون در اختیار داشتن آمارهای تحلیلی مطالعاتی یا گزارشات اداری در کنار معدنچیان و خانوادۀ آنها سپری کرد. یکی از اولین نکاتی که او در گزارش خود به دولت پروس ارائه داد، این بود که حصبه تنها یکی از بیماریهایی است که کارگران معدن به آن دچار شدهاند، و شایعترین آنها شامل اسهال خونی، سل و سرخک است. ویرچو ضمن اینکه از این بیماریها به عنوان “عارضۀ ساختگی” یاد کرد با تأکید روی این مسأله که منشأ این بیماریها یک میکروب طبیعی خاص است، اعلام کرد همهگیری زیاد آن در منطقه تحت تأثیر شرایط نامناسب خانهها، شرایط کاری، تغذیه و کمبود امکانات بهداشتی در میان کارگران معدن سایلیزیا بوده و هست.
ویرچو کمیتهای مشترک متشکل از افراد متخصص و غیرمتخصص را تشکیل داد تا نه تنها وضعیت بیماری بلکه وضعیت عوامل دیگری چون تغذیه را پایش و کنترل کنند. در ادامه برپایه صحبتهایش با کارگران معدن و اعضای خانوادۀ آنها ، وی راهحلهای غیر پزشکی دیگری مثل ارتقای وضعیت محیط کار معدن، دستمزد بالاتر، کاهش ساعت کار و تقویت دولت محلی و منطقهای ، بهبود نظام مالیاتی، برداشتن هزینههای اضافی از دوش کارگران فقیر را نیز در برمیگرفت.نیز ارائه شد.
وی همچنین به حمایت از اشکال دموکراتیک توسعۀ صنعتی پرداخت و حتی پیشنهاد کرد تا با استخدام موقتی معدنچیان بیکار، اقدام به ساخت راههای اصلی شود تا حمل ونقل محصولات تازه در زمستان با سهولت انجام گردد .به عبارت دیگر، عوامل اجتماعی و محیطی مؤثر بر سلامت کارگران و خانوادههای آنها را نیز در نظر گرفت .
دولت پروس اصلاً انتظارچنین پیشنهاداتی را نداشت. آنها ویرچو را به کار نگمارده بودند که آنها را با سؤالات اقتصادی راجع به صنعت زغال سنگ و سرمایهداری صنعتی روبرو کند. ویرچو به خاطر این گزارشها مورد تقدیر قرار گرفت ولی سریعاً برکنار شد.او سپس مجلهای رادیکال با عنوان” اصلاحات پزشکی” دایر کرد که هنوز هم اعتباردارد و نویسندگان آن به تحلیل اهمیت کاهش نرخ بیکاری، درآمد مناسب، مسکن و تغذیه در تأمین سلامت میپردازند. یک دهه بعد، ویرچو یکی از اعضای انجمن شهر برلین شد و در نهایت، به عضویت پارلمان پروس درآمد.
طی بیست سال بعد از سفر او به معدن زغال سنگ، او به عنوان یک صاحبمنصب منتخب به طور خستگیناپذیری به مبارزات انتخاباتی پرداخت تا با بیماری علاوه بر یک مسألۀ بهداشتی به عنوان موضوعی اجتماعی برخورد شود. او در شهر برلین یک سیستم دفع فاضلاب را طراحی و اجرا کرد و قانونی برای نظارت و کنترل بر مواد غذایی مناسب را به تصویب رساند. او طرحهای مناسبتری را برای تهویه و گرمایش ساختمان بنیان نهاد و نخستین خدمات بهداشتی و برنامههای آموزش بهداشت را در مدارس معرفی کرد. او همچنین سخنرانی های متعددی برای بهبود شرایط کاری مربوط به بهداشت حرفهای، خصوصاً در مورد پرستاران انجام داد.
تصویری از رودولف ویرچو
به نظر ویرچو هیچ تناقضی میان پرداختن حرفهای به بهداشت و یک شغل سیاسی وجود ندارد. به گفتۀ او، تمام بیماریها دو علت دارند، یکی آسیبشناسی زیستی و دیگری سیاسی. با آنکه او در دانشکدههای پزشکی بیشتر با فعالیتهایش در آسیبشناسی شناخته میشود، امادر حالی از دنیا رفت که خودش معتقد بود مهمترین دوران زندگیش زمانی بوده است که با کارگران معدن سایلیزیا صرف کرد تا بفهمد که چطور شرایط اجتماعی هم میتواند سلامت را به دنبال داشته باشد و هم اینکه موجب ایجاد بیماری گردد. این داستان که از زمانهای گذشته است به ما میفهماند که آنچه که در رابطه با ابعاد اجتماعی سلامت عاید ما شده چیز تازهای نیست، بلکه چیزی است که دوباره به کنکاش آن پرداختهاند .